من در وجود سرد خود گرمای او را دیده ام
زیباترین منشور عشق ازجان خودبرچیده ام
روحم رکوع وسجده ام برخاک عشقوراستی
نامش خداوند کریم ! از او کرامت دیده ا م
درمن همیشه تازه است ان حس خوب واتشین
از ان خداوند رحیم رحمت فراوان دیده ا م
شعرم!وجودم!عشق من ازلطف بی پایان او
باشد خداوند علیم همراه عقل و دیده ا م
عشقی به من داده ست اوپایان نگیردتا ابد...
وزعشق بی پایان خود من خودخدارادیده ام
اری نمی دانم جنون عشق ست یاعشقم جنون
دانم که من مجنونمو لیلای خود را دیده ام
محراب ابروی توام ان قبله ی نورو یقین
ازقبله گاه نور تو . جانا !جهان را دیده ا م
مستی شعرم تازه شدازهستی بی حد تو!
هستی من مست ازتو شداندیشه وهم دیده ام
نظرات ارسال شده